Romans |
|||
باز هم در دل غمگین خود،رد پای درد را احساس می کنم و قدمهایی که طنین موهوم انگیز جدایی را درسرم می پروراند.می ترسم،آری می ترسم که غریبه ای در شبی تاریک و مهتابی او را از صندوقچه ی قلبم بدزدد، می ترسم که آن شاهزاده ی غمگین قصه ی من با تند بادی ازکنارم برود. به یاد دارم روزی را که شاهزاده ای سوار بر اسب سپید آرزوها از جاده ی تنهایی من عبور کرد و من از آن روز به دنبال او ،رهسپار جاده ی تنهاییم .و من سرد و بی روح ،در گوشه ای پنهان در عزلت وتنهایی ، شعر عشق را که او با دستانش به من هدیه داد،می نوازم و قصه ی تنهایی دخترکی را که تمام شب بوها می شناسندش، می خوانم نظرات شما عزیزان:
پيوندها
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن">خرید اینترنتی عینک آفتابی ریبن
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|